شما سرور مايين استاد. شما بايد ما رو خبر كنين :)

اوخي.... ولي 9/9/99 يه چيز ديگس :)

كم سعادتي شوماس خانومم! والاااا!

سلام. انشاالله. به يادتون بودم. چند روز پيش تو مدرسه يه نفر رو ديدم كه خيلي شبيه شما بود :)

جاي دوري نمي ري غزل... همين گوشه موشه ها مي شيني از گلاي ياس مي نويسي و دل منو مي بري :)

عيدي عيد غدير باز يادآوري كنم؟

هي ضحي مي دونم چه قدر كيف مي كني وقتي اسمتو تو وبلاگم مي نويسيم خاله معين... آخي... خاله معين.... ديروز بهت اس زدم تولدت مبارك ديدم جواب نداديا بگو چي شده بود! تو هم كه كلا گوشيت وضعش زياد خوب نيست. يه روز سيم داره گوشي نداره. يه روز گوشي داره سيم نداره. اصلا همون بهتر! تصميم گرفتم وقتي بزرگ شدم سرمايه دار شدم يه كاري كنم همراه اول ورشكست شه دلم خنك شه! :دي عزيز دلم وقتي عيدي عيد غدير و كادوي تولد چندين سال گذشتم رو دادي بيا كادوي تولد و سوغاتي بگير ...* بالاي برگه ها ما به صورت جنرال نوشته سوم انساني لازم نيست من بخوام چيزي بنويسم كه ب يا الف باشه.... فقط اولا ب و الف مي نويسن...

اوهوم مي گم... تازه ديروز كلي براش نقشه كشيدم! :دي

مي دوني... گاهي آدم بزرگا سعي مي كنن كه فراموشش كنن! اين خيلي بده! خيلي بد :( تولد ضحي رو تبريك مي گم... تولد فلفلم هست! اگر الان سوم ب بوديم مدرسه رو گذاشته بوديم رو سرمون... نه محرمه... قبل از محرم مدرسه رو گذاشته بوديم رو سرمون... حيف... :(

منم بودم فلفل... پيشتون بودم. امروز داشتم بهتون فكر مي كردم اتفاقا چند وقت پيشم من موهامو دم موشي بستم.... بايد مي ديديم... :) تازه خوابتونم ديدم! خواب تو و هدي رو! خواب ديدم تو نمي خواي بري جنوب! كلي دعوات كردم كه خيلي خر و غير سوم ب اي هستي و داري يه ستاره دخت نفرت انگيز مي شي! ولي تو همين طوري بر بر و نگام كردي و گفتي اگه بري جنوب خسته مي شي! فلفل تو خواب من ديوونه شده بودي نه؟ فلفل باورت ميشه يكي از تجربي هامون تولدش پريروز بود! تولدشو يادش رفته بود!!!! فك كن!!! فاجعه است!

آره كاش فلفل اين قدر مي خنديديم كه مي مرديم. ديروز پريروزا همسرويسي ام به اون يكي همسرويسي ام گفت من شنيدم پلي اينا چه قدر سر نماز با هم خنديدن. در حالي كه ما اصلا نخنديده بوديم شايد چند تا لبخند ريز زده بوديم! مي بيني چه قدر صداي خنده هاي سوم ب اي ها بلنده؟ مي بيني ما چه قدر عاشقيم فلي..... مي بيني؟ كاش يه جايي نبود مثل راهروي راهنمايي! كاش خود راهنمايي بود! فلفل ما معلم مي شيم؟ مگه نه؟ تو ميري كلاس دوم ب درس دوستي رو بدي... مگه نه؟

خعلي... اون موقعي كه قرار گذاشتيم احساس مي كردم اين قدر دوره كه هيچ وقت نمي رسه... ولي الان وقتي مي بينم 3 سااااااااال گذشتاااا!

ببين خانوم محترم! يعني كه چي قبل از اينكه هدي شمارتو بده و من بهت بگم تولدت مبارك مياي بهم نظر مي دي؟ تولدت مبارك فلفلكم! 17 سالگي ات پر ثمر : :

:دي! نه بچه ها يادشون نمي ره نه نه رو! مگه اينكه تو يادت بره (شكلك تيكه انداختن با دوز بالا!)‏ :دي! يه هفته است همه ي چهارشنبه هاي سوم ب اي مثل نوار از ذهنم رد مي شه! عارفه يادته اون روزي كه رفتيم روابط عمومي از خانوم قره باغي پرسيديم رو؟ بعد يهو خانوم قره باغي صدامون كرد تو جيغ زدي فرار كردي؟ ههههههههههه... يادم رفته بود! :))

متشكرم. :)