• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : مـ هـ ـر بـ ــا نـــــ
  • نظرات : 0 خصوصي ، 22 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    پو منظور من از بچگي
    دو سه ماهگيت بود .

    پاسخ

    يادته هو؟ مشاوره اس ام اسي مي دادي؟ هههههههههه.... اين چند وقته كه به نرگس مشاوره اس ام اسي مي دادم احساس پيري مي كردم! نرگس هي ازم تقدير و تشكر مي كرد بابت خلاقيتم من كلي تعظيم و اينا مي كردم كه بابا قابلي نداشت! بعد براش توضيح مي دادم كه تو بهم مشاوره مي دادي و هميشه مشاوره هات خيلي دوز بالا بودن... :دي الان كه بهشون فك مي كنم تعجب مي كنم! مي بيني جووني رو؟ مي بيني هو؟ حالا كه اينجايي برو مث دختراي خوب مطلب جديدم رو هم بخون.
    يحتمل انقد مهربونن که انق َ واسشون درد و دل ميکنيم
    يهويي نميپکن ..
    همش سکوت ميکنن در برابر ِ حرفاي ما ..
    پاسخ

    اين تصور پوكيدن بعد از درد و دل ها خيلي صحنه ي طنزيه! :دي سكوت مي كنن و لبخند مي زنن البته!
    + سارا 
    سلام.
    تو بي وتن ام خوندي؟
    به نظرت ارمياي بي وتن همون ارمياي ارمياس؟
    من فکر مي کنم ارمياي ارميا آخرِ ارميا مرد. يا اگر ام راس راسي نمرد ديگه تو بي وتن اون ارمياي ارميا نبود.
    دوس دارم نظر تو ام بدونم.
    پاسخ

    سلام. به نظر منم ارميا آخر كتاب لگد مال شد... و ارمياي بيوتن حاصل افكار پريشان جناب نويسنده بود ... :) البته بيوتن رو يه بار خيلي هول هولي خوندم... بايد يه دور ديگه هم بخونم تا تصميم كلي رو بگيرم. :دي. ولي اينو مطمئنم كه ارميا لگد مال شد... :)
    :(
    پاسخ

    :) بخند... :)
    خب ديگه من که دکتر نيستم پو
    ولي يه قرصي هست : تب بر
    که من هيچ وقت نمي دونم بايد "تب بَر" بخونمش
    يا "تب بُر "

    با توجه به اسمش براي تب مناسبه بايد به اون مراجعه مي کردي پو
    پاسخ

    اين دكتر بازيا رو بذار كنار هو... الان ديگه تب ندارم... الان خوبم... خوب خوب...
    بهت جايزه دادم خب پو
    پاسخ

    اوهوم جايزه ات خيلي خوب بود هو ... ولي درد دواي تب نبود ... :(
    پو ديشب چه بلايي سرت اومده بود که حالت خراب بود ؟ هوم؟
    پاسخ

    تب كرده بودم... هذيون مي گفتم... بايد مي اومدي بالاسرم دست سردت رو مي ذاشتي رو پيشوني ام.... حالم رو مي پرسيدي... نيومدي كه ... نيومدي...
    اونا خودشون خراب ميشن ..
    ميدونن که تو اگه از دستشون خسه بشي انقد مهربوني
    که هنوز دوسشون داري
    ولي اونا اينو نميخوان..
    ميخوان زود خراب شن ..
    ميخوان ..
    هعي ....:((
    پاسخ

    اگه از دستت خسته بشن اين قدر مهربونن كه بازم دوست داشته باشن؟


    آره همسفر من....

    فلفل ما اون روزا با يه عالمه عروسك بازي مي كرد.

    الان با كسايي بازي ميكنه كه كه ميتونن بدو بدو كنن و بپرن بغلشو

    بگن:فلفلك دوست داريم....

    ولي گاهي اوقات چشماي عروسكا بهتر از زبان ما عمل ميكند..

    مگه نه عزيز؟!:)

    پاسخ

    الان كه فكر مي كنم مي بينم چشم هاي عروسك هاي خيلي بهتر از زبان ما عمل مي كنه... خيلي خيلي بهتر....
    راستي نوشته بودي اين روزا هيچ کي حال منو نمي پرسه
    مي خواستم بگم
    پو


    حالت چطوره ؟
    خوبي‌؟
    غصه داري ؟
    خسته اي ؟
    يا گريه کردي ؟
    يا چي ؟
    پو ؟
    پو کوچولو ؟
    حرف بزن

    پاسخ

    ممنونم كه حالم رو پرسيدي فلفلك. خوبم شايد. غصه؟ نمي دونم.... خسته؟ فكر كنم يه كم خستم... گريه؟ نه نكردم... بايد براي چشمام نماز بارون بخوني.... ممنونم كه گذاشتي حرف بزنم فلفل كوچولو.... دلم برات تنگ شد يه دفعه اي ... :(
    من هيچ وقت خرابشون نکردم
    همش خودشون از بازي با من کم مي آوردن
    هميشه اول اونا استعفا مي دادن
    پو تصور کن
    نه تو تصور کن
    يه دختر کوچولو چند بار تو هفته بايد از مامانش عروسک جديد بخواد
    واقعا براي چي ؟
    براي اين که سازنده هاي مزخرفشون جنس موهاشونو خوب درست نکرده بودن
    يا اون مو هاي لعنتي شون رو خوب به کلشون نچسبونده بودن
    اولا با چسب بود
    بعدا پيشرفت کردن
    موهاي سارا ( دارا و سارا که معرف حضور هس ؟ )
    رو که يه بار داشتم تو وان حمام شونه مي کردم ديدم موهاش
    واقعني از سرش در اومده
    چقدر بهش افتخار کردم
    به موهاش
    که هميشه بوي عطر مي داد
    به لباس صورتيش
    پو تو تصور کن
    خب من بايد به عنوان يه مامان کوچولوي فداکار موهاشونو شونه مي کردم
    اما اونا بي لياقت بودن
    موهاشون کنده مي شد
    دستاشون
    خب من ...
    خب من حق ندارم دستاشونو بگيرم باهاشون آليسا آليسا بازي کنم ؟
    پس حق من چي بود
    حق يه دختر کوچولوي تپل مپل
    من تپل مپل بودم پو
    الانم رو نگا نکن
    يه مشت استخونم و يه روکش
    تو مهد کودک به زور مي دويدم
    از بس گوشتالو بودم
    لپاي آويزون
    من حق نداشتم با عروسکام جينيگيلي آليسا بازي کنم ؟
    چرا اونا زود کم مي آوردن ؟
    لوس بازي در مي آوردن ؟
    چرا هميشه اون خرسه که لالايي مي خوند برام
    بعد از حمام رفتن ديگه نخوند ؟
    اين سوالاي منو کي جواب مي ده پو ؟
    تو ؟
    سازنده هاي عروسک ؟
    خود عروسک ؟
    يا خدا ؟
    من چند بار بايد به خاطر پاي معلول و گمشده ي يه عروسک
    با خدا حرف بزنم ؟
    چند بار ؟
    چند بار عروسک بخرم؟
    چند بار اصرار کنم که برام عروسک بخرن ؟
    از همه با وفاتر سارا بود
    همه چيش عالي بود
    تنها بديش اين بود که نمي شد شب بغلش کني و باهاش بخوابي
    چون خيلي دست و پاهاش سفت بود
    سارا موهاش واقعي بود
    دست و پاهاش واقعي بود
    لباساش
    همه چيش
    سارا هيچ وقت از بازي کردن با يه دختر کوچولوي تپل مپل شيطون
    که عروسکاش از دستش خسته شده بودن
    خسته نشد
    آه پو ....
    من هيچ وقت به خاطر نابود کردنشون بغض نکردم
    بغضاي من براي وقتي بود که
    عروسکاي معلولم ديگه نمي تونستن با من
    تو خاله بازي بيان خريد
    يا باهام جينگيلي اليسا بازي کنن ........
    حتي الانم به اون لحظه اي که پاي عروسکام کنده مي شد
    يک دفعه اي وقتي من داشتم باهاشون ورزش مي کردم
    فکر مي کنم
    بغضم مي گيره
    لحظه ي بدي بود
    خيلي بد .......
    همه اينا رو گفتم که بگم
    من اون دختر بچه رو تا اعماق تاريخ زندگيم
    درک مي کنم ....



    پاسخ

    سارا خيلي سنگين بود... با اينكه خيلي براي خريدنش اصرار كردم ولي زياد دوسش نداشتم. يه سري عروسك داشتم كه كوچولو موچولو و نرم بودن. مو هم نداشتن. كچل بودن... اسمشون زردآلو و آلو و شفتالو و يه عالمه از اين اسماي ديگه بود... زردآلو رو از همه بيشتر دوست داشتم. عاشقش بودم... ولي مي دوني چيه فلفل؟ همين الان يادم افتاد كه خيلي وقته فراموشش كردم.... خيلي وقته.... من خيلي رذلم فلفل.... خيلي رذلم كه زردآلو و همه ي لحظات خوبي كه با هم ديگه داشتيم رو فراموش كردم... از خودم بدم اومد .... :((((


    :((

    :(((

    پاسخ

    .....
    + مهر 
    حالت چطوره پلي جان؟
    نبينم بگي کسي حال مارو نمي پرسه...........
    پاسخ

    سلام استاد :) اتفاقا مي خواستم امروز مسيج بزنم بپرسم براي ما دعا مي كنيد هنوز هم؟ :)
    من پلي نمي شناسم مريم . حتي مريمم مي شناسم . ولي پلي رو نه .
    پاسخ

    زده به سرت هو.... حالت خوب نيست....
    + ديد 

    نه

    فعلا دارم پنج گفتار مي خونم...خيلي سخته تو هر خطش ادم بايد کلي فک کنه...

    راه مي رم بلند بلند مي خونم...شيمي روهم اين طوري نخوندم!!

    تازه راستي يه مطلب داره درباره 13

    خيلي جالبه...

    بعد از اين ايشالله ارميا

    پاسخ

    پنج گفتار مال شهيد مطهري بود؟ يا من دارم اشتباه مي كنم؟ اگه اشتباه كردم لطفا اين طوري نگام نكن... نكن ديگه...... چون شيمي رو يه دختر خوبي مثل من بود برات توضيح بده .... اگر پنچ گفتار رو هم مي دادي اول من مي خوندم برات توضيح مي دادم! (خوشت مياد چطور همه چي رو به نفع خودم تموم مي كنم؟ :دي)
       1   2      >