اتفاقا اين دفعه مي خوام بگم فهميدم!!
البته قطعا از لج پولي ..
نمي دوني شاهد کنده شدن موهاي پولي بودن چه توفيقيه!!!!!
ارميا جالبه ولي من اساسا حال خوندن داستان ندارم ...
اگه واقعيه بگو برم بخونم...
دلم برات تنگه رفيق....
اتاق تاريكه و حال ندارم از جام بلتد شم چراغو روشن كنم و دارم با نور مانتيور تايپ مي كنم..
ياد كزت افتادم...!
خب فك كنم لازمه بازم بخونم.
شايد بهونه ي خوبي باشه براي اتفاقي ك افتاده،تو خصوصي عرض كردم!
پولي چي مي گي؟؟
من که نفهميدم!!!
ارميا.....ارميا......ارميا......
واقعا محشر بود....
كاش گل هاي ياس...............
التماس دعا عزيز....
هر وقت حرف ارميا پيش مياد احساس ي آدم احمق بهم دست ميده!
آدم احمقي ک ارميا توي کتابخونه اش ئه و ي بارم تا ي جاهاييش رو خوند خيلي وقت پيش زمان راهنماييش بعد علامت کتابشو گم کرد و ارميا موند توي کتابخونه...
من عاشق اون صفحه هاي خالي من او ام...
:-)
منم ميخوام !
واقعا دوس دارمش.