• وبلاگ : من هم يك روز بچـــــــه بودم...!
  • يادداشت : جزيره
  • نظرات : 6 خصوصي ، 22 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    بعضي ها دوباره نيامدنشان گل کرده و بايد شک کنيم که آيا نوشته هاي ما اينقدر به درد نخور است که براي عرض تبريک هم آن ور ها پيدايشان نمي شود؟
    تعطيلات تمام شد بچچه!
    پاسخ

    عيد مبارك فهميه!:دي

    بدترين چيز دنيا اينه که يک روزي همه چي برايآدم تکراري بشه هر چي دنبال چيز جديد مي گردي پيدا نمي کني . . ..

    خدا رو شکر که هنوز چيزاي جديد پيدا مي شه ؟

    دلم چيپس کاري خواست

    پاسخ

    چند روز پيش تو سرويس مليكا(همسرويسي ام) چيپس كاري مي خورد. من بهش گفتم خيلي بد مزه است. ولي اون خورد و كلي لذت برد. كم كم داشت انگشتاش رو هم مي خورد...عيديه كجا بودي فلفل؟


    هيچ حرفي ندارم در اين مورد!

    عوض کردي و اين شده..؟!:))

    پاسخ

    آره ديگه خيلي عوض كردم.!
    + نيکي 
    هورررررررررررررررررا
    من اولين مظرم رو پيدا کردم . البته خيلي بي ربطه نمي دونم چرا اون اولين نظرم بود.
    نگاه کن ترخدا ( با لهجه مخصوص خودمان ) شما ها الان داريد فيزيک مي نويسيد و من در حالي که 5 ، 6 تا از سوالام مونده هنوز اين جا دارم هي کشف مي کنم .
    پاسخ

    نه من و عارفه داشتيم حرف مي زديم عميق...! خيلي حال داد....
    + نيکي 
    پولي ، داشتم پست هاي ارديبهشت 88 تو رو مي خوندم ...
    الان که دارم فکر مي کنم ، مي بينم اون موقع من اصلا نمي دونستم وبلاگ چيه
    هعي ... يادش بخير ، روزي که تو مدرسه من جلوي در معاونت ذوق مرگيدم و تو کلي مسخرم کردي !!! خاطرتون هست که ...؟
    پاسخ

    نه نيكي من حافظه ندارم...! آخي ارديبهشت....
    + نيك 


    پو ؟ عيد تموم شد ، کلاه قرمزي هم داره مي شه

    کاراي ما تموم نشد

    پاسخ

    و خداوند سر هم بندي را آفريد.


    5599

    يادش بخير ...! چه دل خوشي داشتيم به اين کد هاي امنيتي .

    چقدر دلم خوش بود به اينکه چند تا پرادو از کنارم رد ميشن و چندتاشون دو در اند و از اونايي اند که من مي خوام...

    چقدر خوش بودم ديروز موقع چت کردن با زهرا .و اينکه کلي سفارش اش کردم بياد و داغ رو گوش بده و بهم نظر بده اما نيومده بود ...

    باخودم فکر مي کردم که عيد موقعيه که آدم مي تونه همه کاراشو بکنه و همه ي حال هاشو يک جا ببره . ولي عيد روي هم 16 روز بود اون هم به زور !

    3 روز ديگه تولد زهرا است . و اين حقيقت هميشه آرام به ذهنم خطور مي کنه و يهو مي پره !

    فسقلي که بودم آرزو مي کردم عروسک هام باهام حرف بزنن . ولي هيچوقت اين اتفاق نمي افتاد .الان دلم مي خواد ببعي توي کلاه قرمزي رو داشته باشم و باهم زبان کار کنيم و اون به من دستور پخت نيمرو رو بگه ...عزيزم !

    کي فکرشو مي کرد که همه ي اين پر حرفي ها بخاطر ي کد امنيتيه؟!

    و تو چرا نظرت راجع به داغ رو به من نميگي ؟

    و چرا صفحه ي مسنجر باز نميشه که شايد زهرا آن باشه ...

    چرا ؟!

    5599

    پاسخ

    خب داغ رو گوش نكردم! چون هدفون نداشتم صفحه وبت هم سيو نمي شه! نمي دونم چرا! منم دلم به خيلي چيزا خوش بود! وقتي توي استوري مي ديدم هم دلم مي خواست اسباب بازي هام زنده باشن! ولي نمي شدن! الان كه باز هم توي استوري ديدم بازم دلم مي خواد زنده بشن ولي بازم نمي شن! الانم دلم مي خواد داد بزنم: باز لاييتير! به سوي بي نهايت و فراتر از آن..........
     <      1   2