سلام پولي جون.
وقتي پستتو خوندم تمام بدنم احساس کوفتگي کرد..
يه کم جنب و جوش و فعاليت غير درسي داشته باش خب..
منم دبيرستاني بودم اما کلي شرارت سر کلاس ميکردم
اصلا نميفهميدم چطور ميگذره..
براي نمونه چندتاشو ميگم انجام بده حال کني:
1.قبل از زنگ رياضي تخته پاک کن رو خوب بشور با ريکا و بعد از اينکه خوب کفي شد بکشش رو تخته و آروم با دستمال خشک کن تخته رو.. وقتي معلم مبياد رو تخته بنويسه گچ روش سر ميخوره و ميتونيد کمي بخنديد.(اميدوارم تخ ته تون فقط وايت برد نباشه)
2.يه کاغذ بردار بالاش بنويس بغل دستيت شکل کدوم شخصيت کارتونيه اول خودت بنويس بعد بده بغل دستي بنويسه و دست به دست کنيد.. يه کم تنوع ايجاد ميشه!
3.ناخنت رو بذار زير در خودکار و 3 دقيقه يه بار در خودکارو با فشار بزن بيرون تا يه صدا به عنوان "تق"ايجاد شه.. نذار کسي بفهمه کار توه!با بغل دستيها هم هماهنگ کن. معلم خودش کم کم از کلاس ميره بيرون!
فعلا اينارو داشته باش تا بعد..
شاد باشي آبجي من.
واي فولي حالا خوبه کلاس شما ساعت داره . . . . ما کلاسمون ساعت نداره . . . هر روز کلي با ساعت مچي هامون درگيري داريم . . . .بغل دستيم رواني شده ا ز بس من ساعتو براش تکرار کردم . .. .
روانيا . . . .
تو باور مي کني که که فقط 16 روز از چهارده سالگي من باقي مانده . . .فقط و فقط شونزده روز فولي. . . . . چه قدررررررررررر
کمه
خيلي بده
فقط 16 روز. . . . .
افتضاحه
آخ آخ آخ.....
حرف کار رو نزنين.......وضع ما از شما بسي بدتره ....
و اين مدار تکرار.....واااااااااي......من يواش يواش خودم هم دارم ذوب مي شم...چه برسه به در و ديوار.....
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااي...حرف دل منو زدين....دلم شاد شد از اين که دردشو کسي ميفهمه...خدا دلتون رو شاد کنه!